مامان بر میگرددD:
آلبالوی شیرینم سلام
باید این مامان تنبل رو ببخشی اما بخدا تو این یه ماه فرصت سر خاروندن هم نداشتم ،در ضمن اینترنت هم نبود .
عوضش کلی خبرای خوب برات دارم: باباییت مثل همیشه که میگه مسئولیتش تو این دنیا اینه که آرزوهای منو برآورده کنه یکی دیگه از آرزوهامو که خیلی هم گنده و گرون بود رو برآورده کرد ،بعععععععععععله بالاخره ما هم خونه خریدیم،یه خونه ناز و مامانیه سه خوابه .
آخه ما دیگه کاملا به فکر ورود شماییم و با توجه به این که یک اتاق شد اتاق کار بابایی اتاق سوم شد مال خود خود شما .
اینقدر این روزا مامان و بابا خوشحالن که نمیدونی ، این خونه عینه خونه ایی که همیشه تو آرزوهام بود.
این وسط ها کلی هم سختی کشیدیم مثلا یکیش اینکه بعد از اینکه کل خونه رو پارکت کردیم بخاطر سهل انگاریه آقایون نصاب و باز موندن شیرآب تو ایوون ،آب در طول شب اومد تو خونه و صبح که ما اومدیم با پارکتهای شناور رو آب روبرو شدیم .خلاصه نه تنها 2 میلیون پارکت رو آب شنا کردن نزدیک بود بابایی هم از عصبانیت سکته کنه و منهم از دلواپسی برای حال بابا شده بودم مادر پیازچه ها و مردم از بس گریه کردم . اما خب خدارو شکر که همه چیز تموم شد و الان یه هفته است که توی خونه جدیدیم و داریم کم کمک جا میوفتیم.
خاله رز و دایی آلبالو و عمو پدرام هم کلی به ما کمک کردن ، مامان بانی و بابولی هوشنگ هم مثل همیشه پشتمون بودن و از کوچکترین کاری که از دستشون برمیومد دریغ نکردن.از همه ممنونم و البته بابایی که دیگه ترکوند و منو مثل همیشه شرمنده این همه محبت و عشقش کرد.کاری که بابایی کرد قابل وصف نیست فقط امیدوارم بتونم یه روزی جبران این همه عشق رو بکنم.
در ضمن مامانی الان ٣٠ مگ اینترنت داره واسه همین قول میده دختر خوبی باشه و زود زود برات از اوضاع و احوال زندگی قبل از ورود شما بنویسه،قول قول قول