آلبالوی کوچولوی من و بابا

معجزه

1390/3/28 15:54
نویسنده : مامان شقایق
617 بازدید
اشتراک گذاری

یه روزایی تو زندگیت هست که فکر میکنی اگه اون روزها پیش بیاد حتما معجزه شده ،بعد میخندی با خودت و مطمین میشی که خیلی خیال بافی چون معتقدی تو این دوره زمونه معجزه هم مال از ما بهترونه.

به اون چیزایی که داری قانع هستی اما همیشه فکر و ذهنت پیش اون معجزهه هست، آخه دیگه فکر کردن به اون چیزی که دوست داری داشته باشی که احتیاج به معجزه نداره.

بارها زندگیت رو مرور میکنی ، از خدا گله میکنی، میگی :جواب این همه زحمت و صبر چی شد پس؟؟؟ازش میپرسی چرا اونایی که بنظرت استحقاق ندارن به اون چیزی که میخوان میرسن اما تو و شریک زندگیت که تاحالا واسه کسی نه بد خواستین نه در حق کسی بد کردین و نه حروم خوردین و نه مال کسیو، نه؟؟؟؟

اما در نهایت بازهم خدارو شکر میکنی و میگی :راضیم به رضات.حتما حکمتی تو کارته خدایا.

بعد یهو بعد از یه ماه بخودت میای و میبینی اونجایی هستی که همیشه تو فکرش بودی.میبینی این یه ماه مثل خواب بوده و انگار داشتی مثل همیشه رویا بافی میکردی، اما وقتی دقیق میشی و فکرتو خوب جمع میکنی میبینی که اینبار معجزه برای تو اتفاق افتاده. معجزه ایی که به خواست خدا و رحمت و بخشندگیش بوده و به تلاش شبانه روز و بی وقفه همسرت و دعای خیر مادر و پدرت.

حالا روزی نیست که مثل گذشته خدارو شکر نکنی اما اینبار معتقدی که شکر کردنت رو میشنوه و اونجایی که صلاح بدونه اون کاری رو میکنه که تو ازش خواستی.اینبار از اعماق وجودت میدونی که سایه خدا همیشه روی زندگیت بوده و هست.

حالا وقتشه ازش بخوای بهت این توان رو بده که ثانیه ایی از شکر کردنش دست برنداری و یادت نره چی شده؟ یادت نره به یکی از بزرگترین آرزوهات رسیدی ،آرزوی اینکه در کنار مردی که با تمام وجود عاشقشی و میدونی که اونهم تمام تلاشش برای خوشبختیه تو هست ، سقفی روی سرت داشته باشی که مال خودتون باشه،خونه ایی که با یه دنیا عشق ساخته باشین.حالا اون خونه رو داری و دیگه کاملا برای ورود آلبالوتون آماده این .

خدایا شکر شکر شکر برای این همه نعمت که به ما دادی شکر،خدایا عاشقتتتتتتتتتتممممممممم

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (1)

مامان ابوالفضل
28 خرداد 90 16:20
سلام
امیدوارم که در خانه ی عشقتون به معجزه ی دیگر خدا برسید

واقعا حق با تو هست دوست عزیزم پس برام دعا کن