سومین قدم برای رسیدن به تو
آلبالوی عزیزمن
امروز من و بابا سومین قدم رو در جهت رسیدن به تو برداشتیم:
1-خوردن اسید فولیک
2--ساختن وبلاگ
3-رفتن پیش خانم دکتر
کوچولوی من ،امروز من و بابایی رفتیم پیش خانم دکتر اویسی که من خیلی هم دوستش دارم.کلی باهاش خندیدیم و خوش گذشت ،عاشق این اخلاق خوبشم.
بعد هم برای من و بابا محمد یه عالمه آزمایش نوشت که باید زودی بدیم.بهش گفتم که من چون عاشق بابایی هستم و بنظرم مردی بهتر از اون تو دنیا پیدا نمیشه ،دوست دارم آلبالوم هم توی ماه تولد باباش یعنی تیر ماه بدنیا بیاد ، خانم دکتر هم گفت ما باید از شهریور اقدامات جدی انجام بدیم.
امیدوارم اونطوری بشه که من دوست دارم. راستی اولش که رفتیم پیش خانم دکتر خیلی استرس داشتم اما بعدش خیلی بهتر شدم
بعد هم که رفتیم سراغ کارای خونه جدید،پارکت و کاغذ دیواری و....... الانم کلی خسته هستم و دارم میمیرم
راستی دیشب هم عروسی فریبرزجون و شادی جون بود .براشون آرزوی خوشبختی بکن تو هم نازنینم .امیدوارم بعدها تو و آلبالوی اونها هم دوستای خوبی برای هم بشین.
مامانت که عاشقته و منتظرته
بوسسسسسسسسسسسسس