آزمایش
سلام فسقل من
اینقدر خستم که نگو و نپرس.این چند وقته مامانت حسابی کد بانو شده و مهمونی پشت مهمونی میده.
آخه مجبور بودم بخاطر خونه جدید همه رو دعوت کنم.بابا و خواهرای بابایی.مامان بابایی و یه روز هم کل فامیل مامانی اومدن البته خانوما .از ذکر جزییات میگذرم چون نمیشه خیلی چیزا رو گفت اما تو این قضایا یه سری واقعیتها رو در مورد روابط انسانی فهمیدم که خیلی هم خوشایند نبود.بگذریم آلبالوی من.
چند روز پیش رفتیم سراغ آزمایشهایی که خانوم دکتر برامون نوشته بود،مال من اینقدر زیییییییییییییییییاد بود که نگو و نپرس .انگار در رابطه با هر مشکلی که میشه یه انسان دچارش بشه برام آزمایش نوشته بود.مال باباییت کمتر بود.آزمایشگاهیه میخندید و گفت که دکتر ما خیلی وسواس بخرج داده.میگفت یه سری از این آزمایشها مال کساییه که فامیلی ازدواج کردن یا مثلا چند وقته که اقدام کردین اما خبری نشده.
اما من معتقدم کسی که میتونه بد نیست که از اول همه این کارها رو بکنه تا مطمین بشه و روزه شک دار نگیره.بابا میگفت مستانه جون و علی جون ( دوستای خیلی خوبمون) اصلا دکترشون از این آزمایشها بهشون نداده( مستانه ٦ ماهشه). ولی من بازم راضیم که داریم اینکارو میکنیم و به دکترم هم اطمینان دارم.خلاصه جواب بابایی خیلی زودتر از من حاضره .مال من ٥ مرداد حاضر میشه.
پس وقتی حاضر شد و رفتیم پیش خانم دکتر زودی میام و خبرای خوبو بهت میدم.
شیرین ترین آلبالوی دنیا کم کم تو هم آماده شو تا با فرشته ها خداحافظی کنی چون تا یکی دو ماه دیگه باید بیای تو دل من.
پس فعلا پیش فرشته های مهربون خوش بگذرون.